سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 
ِِ مـ ـش قـ ـلـ ـیِ و الـ ـفـ ـور
فونت زیبا سازفونت زیبا سازفونت زیبا سازفونت زیبا سازفونت زیبا سازفونت زیبا سازفونت زیبا سازفونت زیبا سازفونت زیبا ساز
پنج شنبه 91 بهمن 19 :: 5:35 صبح ::  نویسنده : مش قلی

باید سلام کنم ؟؟ نمیدونم والا تو تلاطم شهر و روستا قرار گرفتم بذارین مثل روستا رفتار کنم ، سلام روستایی: هووووووووووووووووووی چطوووووریپوزخند خوبین سلامتین راستش داشتم با خودم فکر میکردم {باور کردین منم اهل فکرم؟؟؟جالب بود(فکر باطل)} خلاصه داشتم فکر میکردم انسان اگه گذشته اش رو فراموش کنه اصلا ادم نیست منم واسه اینکه ثابت کنم آدمم جالب بوداومدم از گذشته ام بگم و وقتی اومدم شهر چطوری شد زیادطولانی نمیگم در حد 200-300 صحفه{صفحه خودمونپوزخند} بیشتر نمیگم یادش بخیر روستا چقددد دل های ادما پاک بود راحت تیغ میزدی همه رو از بس ساده دل بودن صبح با صدای بع بع خروس بیدار میشدی لامسب خروس نبود که انگار از این بز ها هستن تریاک میکشن میسوزن میشن خروس ، انگار از اونا بود همچین بع بع میکرد ادمو از هفت دل خواب با اردنگی بیدار میکردپوزخند یادمه یه روز داشتم خواب عشق دوران جوونیم خانوم گل بخیر دختر مش قنبر کتولخیلی خنده‌دار رو میدیدم تا خواستم بوسش کنم این خروس بی محل با بع بع کردنش یهویی از عرش{بوس کردن گل بخیر} انتداختم به فرش{تو تویله خواب بودم اون روز}پوزخند بگذریم با یه ذوقی زندگی میکردیم اول صبحی با خانواده همگی دستا نیم متر تو ماست باهمدیگه صبحونه میخوردیمپوزخندمیگم که دلا پاک بود تو فکر کثیفی و ... نبودیم ببخشید یادم رفت بگمآفرینبه به این مش قلی خودمونهآفرین خلاصه خیلی خوب بود بعد از صبحونه در جوار پدر با اون سیبیلای کلفتشجالب بود که هر نیم دقیقه یه بار باید یه مو از سبیل پدر در میاوردیم از تو ماست صبحونه میرفتیم چرا پوزخند یه وقت فکر نکنید خودم میچرم ها نههههه مرغ و خروس و کبوتر و ... رو میبردم علف بخورن کارد بخوره به شکمشون تااااا بعد از ظهر  بعد از هم قرار داشتم با گل بخیر جونم {دختر مش قنبر کتول}پوزخند تا شب بعدش فکر نکنیا بازم با دختر مش قنبر ها نه اون موقع مثبت بودیم ساعت 9 شب خواب حالا این شرح حال روزانه روستا حالا شهر یادش بخیر اولین باری که ماشین دیدم از نزدیک یه جوری شدم فکر نکنید اونجور ها نه فقط بدنم سر شد زانو هام شل گفتم بچه دزد که میگن تو قصه ها همینه ولی کم کم باهاش اشنا شدم اول از تایرش بو کشیدم پوزخندبعد رفتم از روغنش خوردم دیدم ضرری نداره سوارش شدم و د بدو  که رفتیم ...چند سال بعد .......واویلا این شهر چیه بابا مثبت ترین نکتشو که بخوای در نظر بگیری دختر بازیشهپوزخند{بخدا اهل این چیزا نیستم جهت شوخی گفتم}صبح که از خواب بیدار میشی با یه ارامشی {موزیک جنی فر داره میلایم میخونه} یه کره مربای کوچولو با یه تیکه نون بربری میارن واست اوووف بابات هم که دیگه سبیل نداره با ارامش تمام لقمه میگیری میخوری بعدش میری ارایشگاه موهاتو فشن میکنی بعدش مهمه هنوز از ارایش گاه نیومدی بیرون چشماتو دقیق میکنی ایول دیدمت میفتی دنبال دختره تا بهش شماره بدی تا شب همینجور یمیگذره شب هم میری میشینی الفور مخ زنی عه عه عه این دخترای الفور خیلی خودشونو میگیرن نه میگن آفرینبه به این مش قلی خودمونهآفرین نه میگن خوشکله واسش کلاس میذارن . راستی یادم رفت بگم اولین باری که گل بخیر دختر مش قنبر کتول رو بوس کردم تا یه هفته لبم تبخال زده بودخیلی خنده‌دار { به نظر اکه یه خونه بسازید بین روستاتون و شهر خیلی خوبه اعتدال برقرار میشه ) اینم یادم رفت بگم تو روستا حیوونا باهم راحت جلوی همه بووووووووق.........ولی تو شهر ادما....پوزخند اوخی دستم شکست {هر کی اینا رو باور کنه یا خیلی خوش باوره یا .......تا موضوع بعدی بابای  بلبلبلو




موضوع مطلب :